فاطمه سادات محزون واندوهگین تو که به تنهایی هات خو کرده بودی..عادت کرده  بودی..دنبال چی هستی..دنبال کی هستی..هیچی نیست هیچ کسی نیست بی فایده است..رفیق تو تنهاییهاته غمهاته اشکهاته اتاقته..و درنهایت  میرسی به بالشی که اشکهاتو پاک میکنه  بی هیچ منتی و خستگی..درد دارم تا عمق  جانم ..درد وغم با من زاده شده منو رها نمیکنه...

نماز  شام غریبان چو گریه آغازم

به مویه های هر شبانه قصه  پردازم