عالیجناب عشق چرا غایبی هنور...

در محضر نرجس خاتون
راز خوابت برملا شد، عهد حق هم منجلی
آخرین پیغام نورانی مبارک بر ولی!
مانده بودی در اسارت ناگهان دستی رسید
بند پایت پاره شد در آسمان برقی جهید
صوت قرآن بر زبانت، نام مهدی بر لبت
خوش خبر آمد برایت پُر ز گُل شد خانهات
روح پاکی در ضمیرت با تو دارد گفتوگو
لطف رحمت شد عیان، عشرت نما، بشکن سبو
ای که بودی منتظر، بانوی آقا عسکری!
دیدگانت گشته روشن، وه چه حُسنیٰ مادری!
کودکی چون ماه تابان در برت، بر او سلام
نازنازان جمعِ مهرویان شود با او تمام
سروران را یکبهیک رهبر تویی ای عدلِ دین
نرجست را هم ربودی دل، تویی میرِ مِهین
سامرا گویی بهشتی شد سراسر غرق نور
شد چراغان شهر قائم هر طرف هم پُر ز حور-
فاطمه سادات(هما)

+ نوشته شده در جمعه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۳ ساعت 12:7 توسط -
|