دهه ی کرامت مبارک
برای چشمانتظارترین خواهر، بانوی قم
دختر پاکیزهرخی، نورِ تبارِ کاظمین
اخت رضا،دیدهی تر بهر تو فدیه میکنم
فاطمه ای زینب گمکرده گُلی تو هاجری
نور خدا، شعر و غزل به تو هدیه میکنم
یک نگهت باز کند گره ز حزن بیکسان
باب حوائج حرمت، قصد زکیّه میکنم
عمهی سادات! دلم پر زده تا به مشهدت[1]
مهر تو را تا به ابد مثل چفیه میکنم
دُرِّ درخشان قمی، یکسره در عنایتی
جای چمن خیمهگهت مانده، تحیّه میکنم
من که ملولم چه اسیرم همه در هجوم غم
با همگان قهر شدم، بر تو رجیّه میکنم
هرکه به سویت زده پَر، عطر بهشتیان گرفت
با کرمت گشته سبک، بر تو تکیّه میکنم
خواهر دلداده به شه، کوی رضا نشد رَوی
بلبل بیتاب ولی، ندبه صفیّه میکنم[2]
صحن و سرای تو، که بر ماهِ فلک نظر کند
هرچه گنه کرده دلم با تو جلیّه میکنم
گر تو اجابت بکنی عهد مرا، شوم « هما »
حمد و ثنا با لب خشکیده هدیه میکنم
تو معصومهای!
آیههای انتظار
مثل بغضی در گلویت شکفت...
تو همان خواهری هستی که جانش به جان برادر متصل بود؛
همان دختری که پاکی از وجود او و عفت از دامان او قد کشید؛
هنوز هم در شوق دیدار رضا دلتنگی،
ای کریمهی اهل بیت
آوای غمگینِ فراق هنوز هم
در صحن و سرایت ندبه میخوانَد...
تو چقدر بوی رضا میدهی
ای چشمانتظارترین بانوی قم... .
شعر خودم بود در مورد بی بی معصومه که امرزو ولادتشون هست وتبریک میگم که این شعر در کتابم نصیب من از سیب چاپ شده است.
[1]. عمة سادات، دلم پَر زده تا کربلا.
[2]. در اینجا «صفیّه» به معنای آماده کردن و صف کشیدن ندبه به کار برده شده.




_qwi5.jpg)
