دهه ی کرامت مبارک

برای چشم‌انتظارترین خواهر، بانوی قم

دختر پاکیزه‌رخی، نورِ تبارِ کاظمین

اخت رضا،دیده‌ی تر بهر تو فدیه می‌کنم

فاطمه ای زینب گم‌کرده گُلی تو هاجری

نور خدا، شعر و غزل به تو هدیه می‌کنم

یک نگهت باز کند گره ز حزن بی‌کسان

باب حوائج حرمت، قصد زکیّه می‌کنم

عمه‌ی سادات! دلم پر زده تا به مشهدت[1]

مهر تو را تا به ابد مثل چفیه می‌کنم

دُرِّ درخشان قمی، یکسره در عنایتی

جای چمن خیمه‌گهت مانده، تحیّه می‌کنم

من که ملولم چه اسیرم همه در هجوم غم

با همگان قهر شدم، بر تو رجیّه می‌کنم

هرکه به سویت زده پَر، عطر بهشتیان گرفت

با کرمت گشته سبک، بر تو تکیّه می‌کنم

خواهر دلداده به شه، کوی رضا نشد رَوی

بلبل بی‌تاب ولی، ندبه صفیّه می‌کنم[2]

صحن و سرای تو، که بر ماهِ فلک نظر کند

هرچه گنه کرده دلم با تو جلیّه می‌کنم

گر تو اجابت بکنی عهد مرا، شوم « هما »

حمد و ثنا با لب خشکیده هدیه می‌کنم

تو معصومه‌ای!

آیه‌های انتظار

مثل بغضی در گلویت شکفت...

تو همان خواهری هستی که جانش به جان برادر متصل بود؛

همان دختری که پاکی از وجود او و عفت از دامان او قد کشید؛

هنوز هم در شوق دیدار رضا دلتنگی،

ای کریمه‌ی اهل بیت

آوای غمگینِ فراق هنوز هم

در صحن و سرایت ندبه می‌خوانَد...

تو چقدر بوی رضا می‌دهی

ای چشم‌انتظارترین بانوی قم... .

شعر خودم بود در مورد بی بی معصومه که امرزو ولادتشون هست وتبریک میگم که این شعر در کتابم نصیب من از سیب چاپ شده است.

[1]. عمة سادات، دلم پَر زده تا کربلا.

[2]. در اینجا «صفیّه» به معنای آماده کردن و صف کشیدن ندبه به کار برده شده.

مسافرت  به کیش و تبریک پیشاپیش نیمه  شعبان

حرف اول:سلام. فردا راهی کیش میشوم تا روز 3 شنبه نمیدونم 15 ملیون کافی هست برای این مدت یا نه آخه بهمون غذا نمیدن فقط پول هواپیما و هتل رو دادم..

حرف دوم :از طرفی هم فردا امتحان ارشد ادبیات میخواستم بدم و نمیدونم برم یا نه میترسم ریسک کنم چون پروازمون تبریز هست و دوساعت راه هست تا تبریز پروازمون هم ساعت یک ونیم هست اگه امتحان ده تموم بشه شاید برسم واای نمیدونم ای بابا درست باید میفتاد وقتی که من میرم مسافرتتتتت حالا من چکار کنم

حرف سوم:همایش نطامی هم دعوت شده بودم فکر میکنم برنده شدم تو مقاله ام 7 اسفند که اونم از دستم رفت اینهمه منتظرش بودم

حرف چهارم :کمی هم سرما خوردم دیگه امروز مجبور شدم برم دکتر و کلی سرم و امپول زدم

حرف پنجم :نیمه شعبان رو هم پیشاپیش تبریک میگم یادش بخیر سال گذشته چه جشن مفصلی گرفتم عکسها وفیلمهای جشنمو برای پویش به عشق مهدی شبکه 3 فرستادم هر روز برای ده نفر هزینه سفر مشهد میده خدا کنه من جزو برندگان باشم..

نیمه ﺷﻌﺒﺎﻥ تجلی ﻣﻴﻼﺩ ﻫﻤﻪ ﺧﻮبی ﻫﺎ اﺳﺖ. اﮔﺮ ﻋﺎﻟﻢ ﺭا ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻳک ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ بی آﺏ و ﺧﺸک ﻓﺮﺽ ﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ آﻥ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺯﻳﺎﺩی ﺑﺮای ﺳﺎﻛﻨﺎﻧﺶ وجود دارد، ﻇﻬﻮﺭ اﻧﺒﻴﺎ و اﻭﻟﻴﺎ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺑﺎﺭاﻥ ﺭﺣﻤﺖ الهی ﺑﺮ اﻳﻦ ﺩﺷﺖ می‌باشد.میلاد اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ (ﻋﺞ) به منزله ﺑﺎﺭاﻥ ﺭﺣﻤﺖ اﻟﻬی است ﻛﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ و ﻇﻬﻮﺭ اﻳﺸﺎن ﺭﻭﺡ اﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﻪ ﺩﺷﺖ می‌باشد، آﻣﻴﺨﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺑﻌﺪ اﺯ ﻧﺎﺩانی و ﻋﻂﻮﻓﺖ ﺑﻌﺪ اﺯ بی ﺭﺣمی و آﮔﺎهی پس اﺯ غفلت می‌شود.

((یعقوب ترین چشم جهان قسمت ما بود...چون یوسف گمگشته ما یوسف زهراست))

((خدای خوب بگو که جان شهربرگردد..کمال مطلق انسان شهر برگردد..))

خجسته باد بزم قدسیان در صبحی که آفتاب زمین و آسمان به زیر سقف خانه نرگس طلوع میکند

بر منتظران این خبر خوش برسانید:که امشب شب‌قدر است همه قدر بدانید!

با نور نوشتند به پیشانی خورشید ماهی که جهان منتظرش بود؛ درخشید!

کوچه های شهر را امشب چراغانی کنید.. عرش را و فرش را آیینه بندانی کنید

آمده نور دل انگیزی به سمت سامرا ..باید امشب کوچه ها را خوب نورانی کنید

طبق رسم فصل حج، مثل تمام حاجیان ..جان ما را پیش پای یار، قربانی کنید

حرف ششم :چند تا از عکسهای پارسال نیمه شعبان رو که جشن گرفته بودم رو میزارم اینجا امیدوارم لذت ببرید لیوانها را برای پسرها کادو کرده بودم عروسکهارو هم برای دخترها واقعا خیلی زحمت کشیدم برای این جشن و کلی هم هزینه کردم فکر کن ازیه اداره 100 نفری فقط 5 نفر همراهیم کردن از ساعت 4 بعداز ظهر تا 11 شب البته خودم که یکماه بود در تدارک این جشن بودم وروز اخر دیگه استرسم به نهایت رسید..آخر وقت همه بی توجه گذاشتن رفتن اینجوری دل مادر اماممون میشکنه..به هر حال اجر اونایی که منو همراهی کردن دراین جشن با صاحب الزمان..انشالله قسمت بشه سالهای بعد بازم جشن بگیرم..

h27832__.jpg۲۰۲۳۰۳۰۶_۱۴۳۴۳۱_o6if.jpg

img-20230308-wa0017_f6c4.jpg

۲۰۲۳۰۳۰۷_۱۶۴۰۲۵_j5w.jpg

sghl_(3)_qwi5.jpg

اندر احوالات چند  روز پیشین..

در ابتدا حلول ماه مبارک و خجسته ی رجب و اعیاد رجبیه رو تبریک میگم و بعدش که مرتبط میشن با ماه های با ارزشمند و با فضیلتی چون شعبان و رمضان مبارک و دیگه خلاصه خیلی ایام نورانی پیش رو داریم .. ببخشید وبلاگم خیلی ساده هست وعکسی نداره سخته برام عکس گذاشتن دراینجا

حرف اول: بالاخره بعد از یکماه استرس امتحانام تمام شدن و این ترم واقعا امتحانامو عالی دادم..از 5 تا تا اینجا 3 تاشو 20 گرفتم ..نمرات من واقعا براساس خوندنای خودمه..بقیه همکلاسیهام هر نمره ای گرفتن خیلی هاشون تقلب میکردن به هر شکل وشیوه.. روز اخر همکلاسیهامو بردم کافی شاپ با هزینه ی خودم. .خوش گذشت ..خیلی شیک و خوشمزه بود.. ارشد حقوق هم تمام شد برای ارشد ادبیات ثبت نام کردم هیچی نخوندم فقط براساس دانستنیهای خودم میرم امتحان بدم توکل بخدا خیلی علاقه دارم به ادبیات ..که البته این قسمتو توی پست قبلی هم گفته بودم اینقدر برام اهمیت داره بازم گفتم..

حرف دوم: البته این مدت فقط مشغول امتحانات نبودم در حال نوشتن وشرکت در همایش ها و گنگره ها بودم و در حال ویرایش کتاب دومم هستم تا بفرستمش برای چاپ..درکنگره حضرت زهرا مقاله ام نفر برگزیده انتخاب شد..در کنگره ی بانوان تاثیر گذار جزو نفرات برگزیده انتخاب شدم و یک همایش بین المللی هم برای گرجستان فرستادم که پذیرش شده فقط منتظرم ببینم جزو مقاله های برتر میشه یا نه ..وواقعا نوشتن و جمع وجور کردن این مطالب به شدت سخته.. و از کارهای دیگه که قراره انجام بدم شرکت در همایش نظامی هست و شرکت در جشنواره بین المللی شعر وحدت که اینو دعوتم کردن..حالا یه شعر برای هفته ی وحدت نوشتم فرصت بشه حتما اینجا خواهم نوشت..من تو کنگره بانوان تاثیر گذار زیر مجموعه ی هنری فرهنگی اجتماعی هستم و داوری قراره انجام بدم که از 80 نفر 23 نفر واقعا عالی هستن..ما توی کشورمون بانوان خیلی موفق وتوانمندی داریم دلم میخواست منم جزو اونا باشم..به هرحال این راه رو شروع کردم که بتونم موفق وتاثیرگذار باشم..انشالله سال بعد که تواین کنگره شرکت کنم مطمئنم تعداد مقاله ها و شعرها و کتابها و به هرحال موفقیتهام زیاد میشه 3 برابر امسال..حتما حتما ..واای اینقدر کار دارم خدا میدونه

حرف سوم:اولش تصمیم داشتم برم تهران برای اختتامیه جشنواره فیلم فجر ..بعد که فهمیدم برای شرکت تواین جشنواره نیاز هست به دعوت نامه ولی خب اطلاعات خاصی به دستم نیومد و دیگه بیخیال رفتن به تهران شدم..بعد مقصدم شد مشهد که بدجور دلم هوای زیارت کرده بود و نمیدونم چون قسمت نبود دیگه اینم نشد..مقصد بعدیم شد کیش و بالاخره این مقصد نهایی شد و برای 4 تا 8 اسفند بلیط گرفتم خواهرمو خواهرزاده ام بریم کیش..تا خرخره هم رفتم زیر قرض وچک..ولی خب ارزش داره..بالاخره پوله میاد ولی دیدن جاهای ناشناخته به دست نمیاد..بعدشم تا حوصله داری و جوانی باید بری بگردی فقط باید مرخصی هامو بتونم جور کنم 3 روز باید مرخصی بگیرم ..من سالهای قبل خانواده امو میبردم کلا خیلی اهل گشتن ومسافرتم ..اما دیگه واقعا هزینه ها زیاد شده..بعدشم مامانم نمیتونه بابامو تنها بزاره چون بابام به شدت مریضه وتوانایی راه رفتن نداره..این دفعه هم چون ایام عید هم ماه رمضونه دیگه زودتر میریم ومیاییم ..خوبیش اینه که نیمه شعبان اونجام .. شما کیش رفتید؟؟جای قشنگیه؟؟ هتل فقط هزینه صبحانه ارو میده..نمیدونم چقدر پول با خودم ببرم کافیه من ده تومان دارم..کافیه؟؟

حرف چهارم: من بازیگران و مجریان زیادی رو دوست داشتم و یک مدت هم پرستارم رو ولی خب ایشون بالاخره متاهل بودن و دیگه هم خیلی وقته ندیدمش یعنی نرخاش رو خیلی گرون کرد و دیگه بیخیالش شدم.یعنی عزلش کردم .اما مدتیه یه بازیگر هست دارم دیوونه اش میشم هر چی خودمو سرزنش میکنم بی فایده است هر شب به عکساش نگاه میکنم ومیخوابم..و کلی باهاش حرف میزنم..آخه به سن وسال من میخوره؟؟کاش میشد فرد مورد علاقه اتو ببینی ..چقدر بده که هیچ وقت اونی که دوست داری رو نبینی اصلا حتی ندونه دوستش داری تااعماق وجودت..

حرف پنجم:پایان نامه امو شروع کردم اوه اوه یعنی سخت ترین کار..ببینم چیکار میتونم بکنم..میخام بدم بیرون بنویسن..فکر نمیکنم بتونم بنویسم خودم..من از ارائه اش استرس ندارما از نوشتنش استرس دارم

حرف ششم: ازعزیزانی که برام پیام دادین ببخشید نتونستم جوابتونو بدم میام وبلاگتون..

-وبلاگ نقد فیلمهای سینمایی رو هم بروز رسانی میکنم..اگر فرصت کردید اونجا رو هم بخونید..

sinema.blogfa.com

حرف هقتم:لطفا هرکی میاد اینجا یه چیزی بگه وبره ووووو خواهشا کامنت خصوصی هم ندین چون نخونده پاک میکنم اگر جنبه ی خصوصی نداشته باشه..کامنتهایی که جنبه خصوصی ندارن کلا خونده نمیشن باعرض معذرت.. نمیدونم چرا هر کی میاد اینجا خصوصی کامنت میده واقعا چرا؟؟ میخونم هم میبینم جنبه ی خصوصی نداره اگر کامنتی هم حالت خصوصی نداشته باشه عمومیش میکنم .. من وبلاگمم تاییدی نداره.. اینم گفتم یادآوری کنم..

حرف آخر :چند روز دیگه هم روز پدر هست میلاد با سعادت و پربرکت اقا امیرالمومنین پیشاپیش تبریک میگم خدا سایه پدراتونو حفظ کنه واگر مریض هستن مثل پدر من لباس عافیت بر تن کنند و اگر هم بینتون نیستن خدا رحمتشون کنه..این شعر هم ازخودم هست بابت این روز نورانی و روشن تقدیم میکنم به ساحت همه ی پدران با صفا ودوست داشتنی ..

خوشبحال اونایی که قراره برن اعتکاف..من 3 بار رفتم ولی چند ساله نشده خب یه قول وقرار گذاشتم برای خودم به اون رسیدم میرم..

کعبه شکفته شد چو گُل، عید جهان، علی (ع) رسید ///در حرمش صبا وزان، مردِ کَهان ، علی رسید

خنده‌کنان شود زنی، در بغلش هما مَهی ///بندِ شرر ز جانمان را بِرَهان، علی رسید

هلهله در فرشتگان، محفل عیش سروران ///مژده رسد به آسمان، دست نهان، علی رسید

فاتح بدر و خیبران، رهبر حق، شورِ یلان/// غصه دگر تمام شد، شاهِ شهان، علی رسید

سجده‌ی شکر عاشقان، مجلس انس دلبران/// قند و شکر به لب بزن، شهدِ دهان، علی رسید

حور و مَلَک پُر از شعف، عرش برین بساطِ دف ///چشمکِ کوکبانِ شب، نورِ مِهان، علی رسید  

قلب عاشق پدر به رنگ دلواپسی‌ست... دستان زحمتکشش بوی گُلِ بهاری‌ست

موهای سپیدش لبریز از عطر زندگی‌ست ..در کلام گرمش نغمه‌ی امید جاری‌ست

سوی نگاه پدر شکوهی آسمانی‌ست.. جبین نورانی‌اش آیه‌های خدایی‌ست

تا پرحرفی های دایگه خدانگهداررر...

گذری بر این روزهای شلوغ من ..

حرف اول:این روزها کارهام به شدت زیاد شدن و فعالیتم چندین برابر..از درس و دانشگاه گرفته تا شرکت در همایشات و فرستادن اشعار برای برنامه های کودک استانی و دیگه محل کارم هم که به شدت کار زیاد و به هم ریخته است طوریکه گاهی مجبور میشم بیارم خونه کارهامو ..و واقعا اینقدر آشفته بازار هست که نمیدونم از کجا بگم واز کجا نگم.. البته نیومدم زیاد پرحرفی کنم.. کوتاه سخن بگم میخام کتابم رو برای دانلود بزارم تو نت ..قراره با ناشرم صحبت کنم تا اقداماتشو انجام بده..و اینکه اشعار کودک به زبان فارسی وترکی هم که شروع کردم و تا صدتا شعر مینویسم وبعدش میفرستم برای چاپ ..توی دو سه تا همایش ومسابقه هم شرکت کردم منتظر نتایجشون هستم امیدوارم که بتونم رتبه ی خوبی بیارم..

دوم:وتو این مدت تونستم پادکست سازی رو هم یاد بگیرم از یکی از دوستان خوبم..البته اینجا رو نمیخونه ..زمان بره و حوصله میخاد..

سوم:برای ارشد ادبیات هم ثبت نام کردم وای قبول شم چی میشه..چقدر دلم لک زده برای یه کلاس ادبیات غرق بشم اونجا..وااای

چهارم :چند روز پیش هم آقای حسین رفیعی و با چند تا از مجریان خوب رادیو آمده بودن استانمون برای تست ..تست من رو هم گفتن قابل قبولی و مجری صدای استانمون هم گفتن تو میتونی برای خودت یه برند باشی..

همچنان برای مردم غزه ناراحتم و حالم بده ..یک مدت دیگه اخبار جنگ رو گذاشتم کنار خیلی داشتم اذیت میشدم..کلا از کار وزندگی افتاده بودم..

پنجم :بالاخره بعد 10 سال دوری از قلم و دوات دوباره شروع کردم به نوشتن..خطاطی حتی از شعر هم آرامش بخش تره..ولی حیف خیلی فاصله انداختم و باورم نمیشه من ده سال دور شدم از خطاطی..

ششم :وبلاگ نقد فیلمهای سینمایی رو هم امروز که بالاخره تعطیل بود تونستم بروزرسانی کنم

www.sinema.blogfa.com

هفتم :شعری هم برای حضرت فاطمه سروده بودم میخاستم اینجا بزارم ولی خب منصرف شدم.. بابت شهادت این بانو توی اداره مراسم گرفتم و تزئیناتی انجام دادم ..خداروشکر که همیشه ائمه دراین کارها پشتیبانم هستند..عزاداریها وسوگواریهاتونم قبول..من که نشد تو هیچ مراسمی شرکت کنم از بس کار ریخته سرم یه روز هم که تعطیلم نمیدونم باید چکار کنم چکار نکنم ..حالا هی غرق میزنم نه؟؟

تبریک روز پرستار و ولادت پرستار کربلا

کار پرستاری آمیخته با صداقت پاکی و اخلاص

است. پرستاری هنری است بی نظیر و تخصصی است بی همتا...

پرستاری آمیختن طبابت جسم است با طبابت روح؛ روشن نگه داشتن چراغ حیات بیمار است و درخشان کردن خورشید ایمان و اعتمادش به زندگی؛ برای همین است که پرستاری هنر است و تخصص. حرفه مقدس پرستاری تنها مراقبت از علایم حیاتی بیمار و یا نگهبانی از مرز حیات بیمار نیست ،بلکه دمیدن روح زندگی است در تن رنجور بیمار، وزش نسیم محبت و جاری کردن زلال امیدواری در جسم خسته بیمار است. پرستار حافظ جان و تقویت بخش روح و التیام بخش زخم‌های بیمار است.

آنگاه که دردمندی سلامت خود را بازیابد آنگاه که دستی به نشان شکر به آسمان بلند شود ملائک تو را می ستایند

ما ریزه خوار سفره احسان زینبیم

مدیون لطف و فضل فراوان زینبیم

روز میلاد پرستار کربلا را خدمت تمامی پرستاران و کادر درمانی زحمتکش مدافعین سلامت عرصه بهداشت و سلامت کشورعزیزمان و صمیمانه تبریک و تهنیت عرض می نماییم.

screenshot_۲۰۲۳۱۱۱۹-۲۲۵۶۱۱_jmbg.jpg

آتش بس فوری در غزه

غزه به فیلم وداستانک و انمیشین وشعر نیاز ندارد..

غزه به نشست بیهوده ی سران کشورها نیاز ندارد ..

به تظاهرات نیاز ندارد..

غزه به آتش بس فوری فوری نیاز دارد ..

بیش از 5 هزار کودک به دست رژیم غاصب و وجشی اسرائیلی پر پر شدن..

خدایا غزه به امداد غیبی و معجزه فوری تو نیاز دارد..

غزه و مردمانش به آب و غذا و پزشک ودارو خیلی فوری نیاز دارند

روزهای پر از اندوه وغم

حرف اول: بخواهی نخواهی تحت تاثیر قرار میگیری تحت تاثیر حوادثی که داره بین اسرائیل و حماس و بلایی که سر مردم بدبخت و بی گناه و بی ددفاع غزه میاد منم به شدت تحت تاثیرقرار گرفتم ، طوری که دیگه توان انجام هیچ کاری رو ندارم مثل یه آدم مریض شدم خبرها رو هم نمیتونم دنبال نکنم هر شب به خدا میگم خدایا خودت یه فرجی بکن بسه این همه کودک وزن کشی حتی تصور اینکه خودم یه لحظه تو شرایط اونا بودم برام ترسناکترین کابوسه من اگه فقط تفنگ ببینم اصلا اگه یه نفر کشته شده ببینم در جا سکته میکنم ..من یکی مثلا توی تصادف بمیره چشمامو میبندم تا ازاون صحنه رد شم.این ماجراها اینقدر روم تاثیر گذاشته که دیگه نمیتونم درسامو بخونم برم دانشگاه خیلی بی هدف شدم خدایا جز دعا کاری از دستمون برنمیاد نمیدونم چرا کشورهای عربی، اصلا دنیا در سکوته ..یعنی کسی زورش به این اسرائیل وحشی نمیرسه؟؟ حیف به اینا بگیم حیوون اینا از حیوون بدترن دراکولان واقعا ،خونخوارن خدایا مخلوقاتت افتادن به جون هم تو اینا رو از هم سواشون کن..حداقل به خاطر اون بچه های ناز و کوچولو و معصوم..بخاطر اون اشکای پاکشون..آه خدایا هرشب وقتی میخابم میگم الان بچه های غزه چند شبه نخوابیدن اصلا جایی امن هست بخابن اصلا گرسنه ان سیرن چیزی هست بخورن آب دارن دارو دارن..نه هیچ کدومو ندارن..تنها توپ واتیشه که به سرشون میباره واای..الهی رحم کن رحم کن ...

حرف دوم:مدتها حالا مدتها که میگم مثلا سه سالی میشه با درد دندون درگیرم و خب با چرک خشک کن و مسکن آروم میکردم بخاطر ترسی که از دندون پزشکی دارم نمیرفتم ولی دیگه یکماهه قابل تحمل نبود درد دندونام دیگه یجورایی دلو زدم به دریا و یه چند جا دنبال دندون پزشکی گشتم و آخرش یکی پیدا کردم حالا با چه مکافاتی دو تا دندونمو عصب کشی کرد دیروز هم دندون عقلمو کشید واااای چنان جیغی کشیدم تا صبح از دردش نخوابیدم دیگه امروز قید دانشگاه رو هم زدم از بس مسکن خورده بودم گیج گیج میزدم الانم همچنان درد دارم و با درد مینویسم ..

حرف سوم:میخواستم کتابمو بزارم توی نت برای دانلود ولی میگن باید با ناشرت در تماس باشی ولی من نه شماره از ناشرم دارم نه ادرس ..من توسط یه واسطه کتابمو چاپ کردم حالا این واسط هم شماره اون ناشر رو نمیده میگه کتابتو نزار توی نت برای دانلود نمیدونم واقعا چکار کنم..از خیر چاپ کتاب دومم هم فعلا گذشتم از اولی خیری ندیدم دومی میخاد چی بشه کلا تو ایران نویسندگی زیاد ارزشی نداره و البته خیلی مشاغل دیگه..

حرف چهارم :ارشد ادبیات هم ثبت نام کردم ..روحیه من بیشتر با ادبیات سازگارتره حالا ارشد حقوق را هم به خاطر اداره گرفتم به این امید که شاید منم دادن به واحد حقوقی یا یه جای بهتر ازاین جایی که هستم خلاص شم واقعا ..خیلی جای مزخرفیه..البته کارشناسان رسمی دادگستری هم دفترچه اش اومده حالا ببینم شاید اونم ثبت نام کردم نمیدونم..

حرف پنجم:این شعر رو هم برای بچه هایی که توی حوادث و بلایا حالا هر چی طبیعی جنگ بیماری یا هر شرایطی جانشون رو ازدست میدن و وجود پاکشون به جای ادامه ی زندگی زیر خاک سرد دفن میشن سروده ام..

الاهی برحذر کن جان طفلان را ز طوفان‌ها

چه اندام نحیفی خسته در بیداد طغیان‌ها

خدایا رحمتت را کم نکن در وقت سختی‌ها

چه مظلومانه پَر زد غنچه در سیلاب قحطی‌ها

دعا کردم که هرگز جسم طفلی را نگیرد غم

نباشد لحظه‌ای گریان، نشیند در دو چشمش نم

چه بی‌رحمانه با چنگال آتش می‌رود در خاک

گلوی مادران هم بر نهالان گشته چاکِ چاک

در آغوش بلاها می‌رود در زیر گور سرد

به‌جای خنده، بازی در تنش رویَد هزاران درد

عزا بر کودکان باور ندارم، قصه‌ی سختی‌ست

برایش جای لالایی، اسف گفتن چه بد بختی‌ست

پرستو حال بی‌جان می‌شود در سیل محنت‌ها

بسوزد ریشه‌اش در جنگ و غارت زیر ظلمت‌ها

اگر یک کودکی آزرده شد در رنج و بیماری

هزاران گُل به جانش می‌نشیند بر پرستاری

هما! دیگر خدایت را به زاری کم منادا کن

تو با تقدیر می‌جنگی؟! نبودن را پذیرا کن

نگاهت را بچرخان سوی زیبایی، توکل کن

و هر سرّی پُر از حکمت، تو بر قرآن توسل کن

گذری کوتاه..

حرفای زیادی هست اما خب مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق اورد وقتی مستمعی نیست نوشتن دراینجا بی فایده است منم اصلا جزو اونایی نیستم که وبلاگ رو انتخاب کرده باشم که فقط بنویسم حتی اگه خواننده نداشته باشم من وبلاگ رو انتخاب کردم که نوشته هام خونده بشه و گرنه خیلی جاها هست میتونم برای خودم فقط بنویسم.. دوباره یه جنگ دیگه داره اتفاق میفته من از جنگ بیزارم وبیمناک.. برای من فرقی نمیکنه جنگ هر جا باشه با هر کی باشه اصلا تحمل دیدن آواره شدن زن و کودک و پیر و جوان و مردان بی دفاع رو ندارم خونه هاشون خراب بشه رو سرشون بی هیچ دلیلی ..چقدر قساوت وسنگدلی وکشت وکشتار ..

منم همچنان مشغول اداره هستم و دیگه بیش از ده ساعت در روز اداره هستم کار هم که ماشالله فراوونه و درگیر دانشگاه و پایان نامه و شعر و کتابهامو وگاهی هم صدا وسیما ..بگذریم

وبلاگ سینما بروز رسانی شد

sinema.blogfa.com

در خصوص قتل داریوش مهرجویی کار گردان فهیم و برجسته ی سینمای کشورمون و یادی از هنرمندان از دست رفته

مخاطب خاص این روزها به شدت دلتنگتم این هم برای تو ولی نمیدونم بازم اینجا میایی یا نه ...شاید ادامه داشته باشه این متن ..

تو از بغض های من خبر داشتی ولی..

بی تفاوت رد شدی

تو در وسعت رنج من..

شبیه سایه ها آمدی ورفتی

درمیان انبوه غم ها له شدم

وحالا نه اشکی دارم ونه صبری

به دنبال مرهم برای شفای اندوه قلبم

چه بیهوده جنگیدم

که هر بار این دل شکسته تر شد و تکه تکه تر

اسم تو هنوز روی لبهای من میتراود

افسوس که تو حتی یکبار

صدا نکردی مرا..

من به کمت هم قانع بودم بخدا ..

شیوه ی تو دریغ کردن بود اما

من همان دختر افسرده ی محزونم

که راهزنها آمالش را سر بریدند..

قامت فرتوتم ملبس از رخم وآه

سینه ی داغدارم پراز شیون جاتکاه

سروده ی بنده حقیر برای حضرت ختمی مرتبت..

دیشب وامشب شعری در رثای حضرت پیامبر عظیم الشان سروده ام البته من که شایسته این نیستم که در مقام ورتبت این بزرگ انسان والا سخنی بگویم انشاءا.. که جسارت بنده رو میبخشند واین چند بیت را هم ازبنده ی حقیر میپذیرند ..

((فصل شکفتن))

ناگهان لرزه به اندام جهان افتاد
نور تندی در ضمیر انس و جان افتاد
دست غیبی شد هویدا با دواتی سبز
نام احمد شد عیان در گلشنی سرسبز
ماه تابان خلعتی پرگل به تن دارد
آیه های شادمانی دم به دم بارد
مادری در انتظار کودکش بی تاب
میوزد برکل عالم یک نسیمی ناب
در چمن بلبل چه نغمه های خوش خواند
عرشیان با روی خندان بر زمین آیند
کعبه چشمش گشته روشن وه چه فرزادی!!
مردو زن گوید مبارک وه چه میلادی!!
مکه هم سرمست و شیدا دیدگانش تر
چون محمد را گرفته آمنه در بر
پای شیطان بسته در زنجیر ظلمت شد
قلب پاکان غرق لطف بحر رحمت شد
مژده ای دل بی پناهان را پناه آمد
ظلم وبیداد ستمکاران تباه آمد
آسمان هم شادورقصان می رسدآوا
اهل دنیا میزند کف ،ختم مرسل را


ولادت حضرت ختمی مرتبت شمس وجود عالم ،حجت حق حضرت خاتم النبیین پیامبر اکرم و همچنین امام جعفر صادق علیه السلام رئیس مذهب جعفری بزرگترین قهرمان علم و دانش مبارک باد..

*فاطمه سادات-هما*

اصلاعیه  بروزرسانی..

وبلاگ نقد فیلم به روز رسانی شد..نگاهی کوتاه به فیلم کت چرمی و چهارراه استانبول..وسریال آقای قاضی

www.sinema.blogfa.com